سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیورهای دنیا، خردهای ناتوان را تباه می سازد . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 89 مرداد 17 , ساعت 6:5 عصر
تفاوت ترکیه ای ها و ما!/ شیفتگی از حضور هیدینک در استانبول

 

 صباح ، ملیت ، حریت و البته دیگر نشریات ترک زبان ، همه در اوج شیفتگی بودند.

 

شیفته مغرور از اهمیتی که هیدینک بزرگ به بازی های باشگاهی شان می دهد. اینکه سرمربی هلندی مستقیم از هلند به استانبول می آید تا بازی فنرباغچه و سان بویز را تماشا کند.
اینکه او به فاصله 24 ساعت به استادیوم بورسا می رود تا بازی این تیم در سوپر لیگ ترکیه با ترابوزان را از نزدیک ببیند.

گاس هیدینک هنوز رسما کار خود را با ترکیه آغاز نکرده. او اگرچه قرارداد کاری اش را با این تیم بسته تا تجربه ای جدید در فوتبال ملی را این بار با تیمی نیمه اروپایی و نیمه آسیایی آغاز کند اما همه مردم این کشور معتقدند مربی بزرگ همیشه موفق ، فوتبال آنها را متفاوت تر از همیشه خواهد کرد و فوتبال شناور هلندی می تواند ترکیه را پدیده جدید فوتبال اروپا کند. تیمی به مراتب قدرتمند تر از تیم هیدینک در روسیه که ترک ها خود را صاحب سبک در فوتبال می دانند که هم لیگی منسجم تر دارند و بازیکنانی بزرگ تر.
فوتبال شاید بزرگترین نماد حرکت سریع ترک هاست به سوی گذر از جهان سوم و عشق به تیم ملی را می توان در سراسر شهر دید. شهر پر است  از نوجوانان و جوانانی که پیراهن های تیم ملی کشورشان را به تن دارند. ترک ها به جام جهانی نرسیدند اما برای شان دنیا پایان نیافته. حالا آنها با مربی جدید به افقی روشن می اندیشند. صباح از شروع هیدینک  با ترکیه می نویسد:« سرمربی از تور اروپایی خود برگشته . او که در این تور به اردوهای تیم های باشگاهی سر زده از روند آماده سازی تیم ها آگاهی دارد و حالا می خواهد تیمی جدید را برای مان بسازد. او شکست فنرباغچه را از نزدیک دید و بازی بورسا با ترابوزان را هم قرار است در ورزشگاه باشد. همه چیز خوب است و او ورود بازیکنان بزرگ جدید به فوتبال ترکیه مثل گوتی و کوآرشما را باعث افزایش هیجان و کیفیت لیگ می داند و می خواهد از همین روزهای آغازین ، همه چیز را زیر نظر داشته باشد.»
در سطح شهر ، مردم از حضور مربی بزرگی چون هیدینک در راس کادرفنی شان موفق هستند اما این معنایش نفرت از فاح تریم یا سنول گونش ، دنیزلی یا هر مربی دیگری نیست. ورود مربی بزرگ فتح بابی است برای شروعی تازه. فاتح برای شان رویایی است همچون سلطان احمد فاتح . او بخشی است از تاریخ شان. تاریخ با شکوه موفقیت های ملی این مربی. فوتبال را با بردهای شان همان قدر برای شان دوست داشتنی است که ممکن است باخت داشته باشد. اینجا خبری از دعواهای هر روزه نیست. روزنامه ها پر نیست از مصاحبه های تند مربیان تیم های لیگی علیه تیم ملی . شرایط را با تهران مقایسه کنیم. نه فقط در این سه سال کابوس بار فوتبال. تاریخ را کمی از دورتر مرور کنیم. ایویچ بزرگ در تهران است و همه او را نفرین می کنیم. توطئه رخ می دهد تا او قربانی باشد  و بعد تا سال ها حسرت نبودش را می خوریم.

بلاژویچ ، پورحیدری ، طالبی ، برانکو ، مایلی کهن ، براگا ، دایی ، قطبی ، شاهرخی ، قلعه نویی ؛ هیچ یک رستگار نیستند.

 فارغ از مکانیسمی که اینان را برای تیم ملی بر می گزیند ، هیچ یک حتی برای لحظه ای حتی در زمان صدور حکم مربیگری به نام شان نمی توانند هیجان و لذت فوتبال را برای ما به همراه بیاورند  . شمارش معکوس است که از لحظه شروع کار برای برکناری شان آغاز می شود و سهم مان فقط و فقط از فوتبال می شود حسرت.

برای ترک ها آنچه از تجربه مربیان قبلی مانده خاطرات شیرین است و آنچه ما از مربیان مان به یاد داریم اینگونه؛ دایی: کابوس از حذف جام جهانی ، قطبی: افسوس خواری برابر تیم های درجه چندم آسیایی ، قلعه نویی: کابوس حذف از جام ملتهای آسیا و البته محمد مایلی کهن: داغ حذف تیم ملی از المپیک آتن .



لیست کل یادداشت های این وبلاگ